میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی
درباره من
با سلام
من ناصر تیموری هستم
متولد اولین روز بهار
وبلاگ نویسی نامنظم از سال۸۲
شاغل در پروژه های عمرانی
روزگار خاکستری را رج میزنم
کتاب میخوانم و مطالعه میکنم
حرف میزنم
نفس میکشم
آره نفس میکشم
و شبانه روز در حال پیمودنم
پیمودن روزهای این زندگی لعنتی
ادامه...
ناصر سلام خوبی ببخشید ایران نبودم رفته بودم آلمان با خواهرم و دامادمون الان ۲ روزه برگشتم گوشی ندارم خط گرفتم حتما شمارمو بهت میدم راستی کنکور ندادم . نمی خوام دیگه درس بخونم. دلم برات تنگ شده . سعید که دیگه وب نمی نویسه می خواستم حالشو بپرسم. راستی اهنگ جان مریم و یاد گرفتم بزنم. فعلا بای بای
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد,می خندد و می نالد تشنه اتش باشی و نه اب و چشمه که خشکید تو تشنه اب گردی و نه تشنه اتش.....
ناصر سلام خوبی ببخشید ایران نبودم رفته بودم آلمان با خواهرم و دامادمون الان ۲ روزه برگشتم گوشی ندارم خط گرفتم حتما شمارمو بهت میدم راستی کنکور ندادم . نمی خوام دیگه درس بخونم. دلم برات تنگ شده . سعید که دیگه وب نمی نویسه می خواستم حالشو بپرسم. راستی اهنگ جان مریم و یاد گرفتم بزنم. فعلا بای بای
سلام
چه عجب! من خونه ام رو عوض کردم شما هم لطف کنید در صورت امکان آدرس رو عوض کنید.
و ناگهان چه زود دیر می شود...
سلام
خوبی؟
منو یادت هست؟
قدیمی با معرفت تر بودی
دلم تنگ شده بود
موفق باشی
سلام جناب ناصر تیموری
با دیدن کامنتات تو وبلاگم یاد دو سه سال پیش افتادم
چه روزایی بود
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد,می خندد و می نالد تشنه اتش باشی و نه اب
و چشمه که خشکید تو تشنه اب گردی و نه تشنه اتش.....
سلام خوبی کجایین نیستین جات خیلی خالی هس