میان همهمه برگهای پائیزی فقط تو مانده ای که هنوز از بهار لبریزی
درباره من
با سلام
من ناصر تیموری هستم
متولد اولین روز بهار
وبلاگ نویسی نامنظم از سال۸۲
شاغل در پروژه های عمرانی
روزگار خاکستری را رج میزنم
کتاب میخوانم و مطالعه میکنم
حرف میزنم
نفس میکشم
آره نفس میکشم
و شبانه روز در حال پیمودنم
پیمودن روزهای این زندگی لعنتی
ادامه...
میبینم داری سی سالگی رو تموم میکنی و دست از سر مرده ها ور نمیداری ناصر یادت میاد یه شب رفتیم باغ رضوان چه حالی کردیم. یادم باشه که اینبار دیدمت حتما بازم یه سر به اونجا بزنیم
مریم
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ
زنگی چیست قفسی پراز تنهایی وچه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان بعد آن پرواز.....
عصیانگر
یکشنبه 15 اسفندماه سال 1389 ساعت 04:06 ب.ظ
زیباترین لبخند همانهاست که بی هیچ کوششی تنهابه قهقهه می اندیشند به مرگ... لبخند مرموزی برصورت زیست.....
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
میبینم داری سی سالگی رو تموم میکنی و دست از سر مرده ها ور نمیداری
ناصر یادت میاد یه شب رفتیم باغ رضوان چه حالی کردیم.
یادم باشه که اینبار دیدمت حتما بازم یه سر به اونجا بزنیم
زنگی چیست قفسی پراز تنهایی
وچه خوب است لحظه غفلت آن زندانبان
بعد آن پرواز.....
زیباترین لبخند
همانهاست که بی هیچ کوششی
تنهابه قهقهه می اندیشند به مرگ... لبخند مرموزی برصورت زیست.....